ماموریت مامان....
سلام عسلای مامان الان که دارم می نویسم هوا به شدت بارونی هست و نسبتا سرد...در واقع از دیشب یه سره داره بارون میزنه...زنگ زدم به خاله صفو گفت شیراز هم بارندگیه..به خاله طاهره زنگ زدم ببینم تهران چه خبره که گوشیش خاموش بود ..ظاهرا تهران هم بارونه... به امید خدا فردا عصر از شیراز پرواز دارم برا تهران ...دیروز بابا و من تصمیم گرفتیم که برا آیلا جونم هم بلیط بگیرم و با خودم ببرمش آخه تا سه شنبه تهرانم و یکم ماموریتم طولانیه... گفتم شاید دلتنگی کنه برام...ولی امروز که اومدم بلیط اوکی کنم، یکم فکر کردم دیدم با این اوضاع هوا و بارندگی سخته از اون ور هم جلسه با بزرگان و همایش و برنامه فشرده داریم، خودم اذیت میشم ممکنه آیلا هم محیط ادا...